توجه به آثار و پيامدهاي گناه مي تواند انگيزه و محرك خوبي باشد براي موفقيت در ترك گناه، زيرا بشر حبّ ذات دارد و حاضر به هلاكت و ضرر رساندن به خودش نيست و به محض شناخت آثار شوم عملي و يا مثلا طعامي، از آن پرهيز مي كند، حتي ضررهاي زودگذر، چه برسد به اينكه آن عمل زيان ابدي را درپي داشته باشد.
تقسيم گناهان به كبيره و صغيره
گناهان، يعني خود اعمال و جرم آنها به حسب مقايسه بين خود آنها منقسم به دو قسم كبيره و صغيره ميشود، و همين اعمال از نظر آثار سوئي كه به دنبال دارد، يعني از نظر عذاب و بياثر كردن اعمال نيك و يا ناقص كردن آن آثار هر دو قسم منقسم ميشوند، بعضي از گناهان كفه آثار سوئشان بر كفه آثار نيك اعمال خير ميچربد، و به كلي آثار نيك آن اعمال را از بين ميبرد، و بعضي ديگر آن قدر سنگين نيست بلكه تنها ميتواند مقداري از اثر نيك اعمال خير را بكاهد، به طوري كه اگر بعد از گناه عمل خير ديگري كه ثوابش برابر اثر سوء آن گناه باشد به جاي آورده شود، دوباره نقص وارده جبران ميشود.آري براي هر اطاعتي اثر نيكي در نفس هست، كه باعث ميشود مقام نفس بالا رود، و از قذارت بعد، و ظلمت جهل، رها گردد هم چنان كه براي هر معصيتي تاثير بدي در نفس هست، كه باعث انحطاط مقام او و سقوطش در جهنم بعد و ظلمت جهل خواهد بود.با در نظر داشتن اين حقيقت اگر انسان يك يا چند گناه مرتكب شود، در حالي كه قبلا با اعمال نيك و اطاعت خداي تعالي نور و صفايي براي دلش كسب كرده بود، قهرا اين نور طاعت با ظلمت معصيت تصادم و معارضه ميكند، اگر ظلمت معصيت غلبه كند و وبال آن بتواند نور اطاعت را از بين ببرد، آن معصيت كبيره است، و اگر نور و صفاي اطاعت بر ظلمت حاصل از گناه غلبه كند، قهرا آن ظلمت را از بين ميبرد، و پليدي گناه را از صفحه دل ميشويد، البته معادل آن از نور خودش نيز كم ميشود، و آنچه باقي ميماند به مقداري كه هست دل را نور و صفا ميبخشد، اين است معناي تحابط و همين معنا عينا آن تكفيري است كه آيه 31 سوره نساء از آن خبر ميدهد و اين گونه گناهان صغيرهاند.و اما اينكه حسنه و سيئه برابر باشند، و به كلي يكديگر را خنثي كنند، هر چند كه از نظر عقل احتمال صحيحي است، و لازمهاش اين است كه بتوانيم يك انساني فرض كنيم كه نه اطاعت دارد و نه معصيت، نه نور در دلش باشد و نه ظلمت، و ليكن آيه شريفه: فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ(58) (مردم دو دستهاند يك دسته در بهشت و دستهاي ديگر در آتشند) چنين چيزي را نفي ميكند.بزرگي معصيت از شدت نهي از آن، فهميده ميشود، اگر در نهي اصرار شده باشد، و يا بشدت صادر شده باشد، ميفهميم اين گناه كبيره است.
و اما گناهان در مقايسه با يكديگر صغيره و كبيره ميشوند، مثلا قتل نفس محترمه از در ستمگري، گناه است، و نظر كردن به زن نامحرم نيز گناه است ولي اولي نسبت به دومي كبيره است، و نيز مي خوردن و مست شدن از در طغيان و بي اعتنايي به نهي خداي تعالي و خلاصه حلال شمردن آن گناه است، و خوردن آن از روي هواي نفس نيز گناه خواهد بود، ليكن دومي نسبت به اولي كوچكتر است، و از ارتباط اين مساله با مساله كسر و انكساري كه گذشت، و اين كه گناهان ثوابها را به كلي از بين ببرد و به عكس خيلي روشن نيست.
گناهان كبيره از ديدگاه روايات
در حديثي از امام رضا عليه السّلام آمده است: ... و دوري گزيدن از گناهان كبيره كه عبارتند از: كشتن كسي كه خداوند خون او را حرام كرده، زنا، سرقت، شرابخواري، نافرماني پدر و مادر، فرار از ميان سپاهي كه به سوي دشمن در حركت است، خوردن مال يتيم از روي ستم، خوردن مردار و خون و گوشت خوك و حيواني كه هنگام ذبح، نام غير خدا بر آن برده شده بدون آنكه به خوردن آن ناچار باشد، خوردن ربا پس از آمدن دليل و حجّت، خوردن حرام، قمار بازي، كم دادن پيمانه و ترازو، دشنام دادن به زنان پاكدامن، لواط، گواهي دروغ، نااميدي از ياري خدا، ايمني از مكر خدا، يأس از رحمت خدا، كمك به ستمگران و اعتماد بر آنان، سوگند دروغ، ندادن حقوق مردم با وجود تنگدست نبودن، دروغگوئي، تكبّر، اسراف، تبذير، خيانت، سبك شمردن حجّ، جنگ با اولياي خدا، سرگرمي با آلات لهو و اصرار بر گناهان. (59)
بخش دوم : بعضي از عوامل ترك گناه از ديدگاه آيات و روايات
اما در اين بخش مبحث اصلي يعني عوامل موفقيت در ترك گناهان است را مورد بررسي قرار مي دهيم.
بسياري از كساني را مشاهده مي كنيم كه عادت زشت و يا كار پليدي را كنار مي گذارند اما پس از گذشت اندك زماني دوباره شروع به انجام آن مي كنند و چندين و چند بار اين را تكرار مي كنند تا بالاخره نا اميد مي شوند، زيرا از ابتدا براي ارتكاب به اعمال زشت خود ريشه يابي نكرده اند بلكه به صورت سطحي و غير بنيادي آنرا درمان مي كنند. براي مثال اكثر اشخاصي كه به مواد مخدّر اعتياد دارند در درون خود احساس حقارت مي كنند يعني خودشان را دست كم مي گيرند و براي خود كرامت و ارزش قائل نمي باشند پس زماني كه براي درمان مراجعه مي كنند تنها علائم جسمي و بدني آنها تحت درمان قرار مي گيرد و علت اصلي هنوز در وجود آنها باقي مي ماند.بنابراين براي هر عمل زشتي انسان بايد ريشه آن و انگيزه ي ارتكاب به آن را در درون خود بيابد و آنرا ريشه كن كند تا هم درمان باشد و هم پيشگيري.
عوامل موفق شدن در ترك گناهان از ديدگاه آيات و روايات به شرح زير مي باشد.
راه اول : توجه به آثار و پيامدهاي گناه
توجه به آثار و پيامدهاي گناه مي تواند انگيزه و محرك خوبي باشد براي موفقيت در ترك گناه، زيرا بشر حبّ ذات دارد و حاضر به هلاكت و ضرر رساندن به خودش نيست و به محض شناخت آثار شوم عملي و يا مثلا طعامي، از آن پرهيز مي كند، حتي ضررهاي زودگذر، چه برسد به اينكه آن عمل زيان ابدي را درپي داشته باشد.لازم است انسان براي موفقيت در ترك گناه نسبت به آثار آن شناخت پيدا كند كه بعضي از آنها را بيان مي كنيم :
1. گناه و ظلم به نفس
آثار و تبعات گناه فقط گريبانگير شخص گنهكار است، نه غير از او. وَ مَنْ يَكْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما يَكْسِبُهُ عَلي نَفْسِهِ وَ كانَ اللَّهُ عَلِيماً حَكِيماً (60)و هر كه گناهي كند، آن گناه را به زيان خود كرده است، و خدا دانا و حكيم است.خداوند به همه چيز عالم است و مي داند انجام دهنده ي گناه كيست و عقاب مستحقّ چه كسي است، و كسي نمي تواند در محضر او گناه ديگري را به گردن بگيرد و خداوند غيرِ گناهكار را عقاب و حسابرسي نمي كند ، هم چنان كه در جاي ديگر فرموده: لَها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ (61)به نفع انسان است آن چه كسب كرده و به ضرر انسان است آن چه كسب كرده است. و نيز فرموده: وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْري (62)هيچ متعهدي نميتواند گناه ديگري را تعهد كند و به گردن بگيرد. و نيز فرموده: وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطاياكُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِينَ مِنْ خَطاياهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ(63) كفار به مؤمنين گفتند بيائيد طريقه ما را قبول كنيد، اگر ضرري در اين كار ديديد ما گردن ميگيريم، ولي آنها نميتوانند خطاهاي اينان را گردن بگيرند كه مردمي دروغگويند.
2. منشأ نقمت، گناه است و منشأ نعمت، ايمان و عمل صالح (آثار خارجي گناهان).
به طور كل تمام اجزاي عالم، با واسطه و يا بي واسطه، مؤثر در يگديگرند، وميان آنها اتصال و ارتباط برقرار است، انحراف و لغزش يكي تأثير گذار در ديگري خواهد بود و اين جريان ادامه دارد.همه ي اين اجزاء - به طوري كه قرآن كريم بيان كرده- به سوي هدفي كه خداي متعال براي آنها تعيين فرموده در حركتند، انحراف و لغزش يك عضو از اعضاي آن مخصوصا اعضاي برجسته و بارز باعث فساد و انحراف اعضاي ديگر شده و در نهايت دست به دست هم داده تا بالاخره اجزاي ديگر با قوايي كه خداوند براي حفظ حريم وجودشان به آنها بخشيده جزء مزبور را از بين ببرند. ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (64)در خشكي و دريا به زشتي افعال بد مردم فساد نمودار شد، تا خدا سزاي بعضي عملها را كه كردهاند به ايشان بچشاند تا شايد بازگشت كنند.
3. مبتلا شدن به مصائب دنيوي
يكي از آثار و تبعات گناه، عارض شدن مصائب دنيوي به شخص گنهكار است. عبّاس بن هلال شامي غلام حضرت موسي بن جعفر عليه السّلام ميگويد: از حضرت رضا عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود: هر گاه بندگان، گناهان جديدي را بياورند كه قبلا از آن آگاهي نداشتند، خداوند بلاهاي جديدي را براي آنان ميآورد كه قبلا از آن آگاه نبودند.(65) وقتي آيه وَ ما أَصابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثِيرٍ (66)نازل شد، رسول خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم فرمود: به آن خدايي كهجانم به دست او است هيچ خراشي از چوبي بر بدن شما نميافتد، و هيچ رگي از جاي خود نميجنبد و هيچ ضربتي از سنگ وارد نميشود، و هيچ پايي نميلغزد مگر به خاطر گناهي از گناهان. و آنچه از گناهان كه خدا عفو ميكند بيشتر است.(67) اين همان سنت خداوند است و اين آثار همان آثاري هستند كه براي گناهان وجود دارد و تغيير ناپذير است، خواه انسان امروزي آنرا قبول داشته باشد وخواه آنرا به تمسخر بگيرد و با پيشرفت صنعت و وسائل دفاعي مدرن علت آنرا عقب ماندگي گذشتگان بداند.
4. كشيده شدن به گناهان ديگر
هر يك از گناهان، آدمي را به سوي گناه ديگري ميكشاند. إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطانُ بِبَعْضِ ما كَسَبُوا... (68)از ميان شما آنان كه در روز مقابله آن دو گروه بگريختند، به سبب پارهاي از اعمالشان شيطان آنها را به خطا افكنده بود. اينك خداوند عفوشان كرد كه او آمرزنده و بردبار است. كلمه: استزلال به معناي آن است كه كسي بخواهد ديگري را به لغزش وادار نمايد، ميفرمايد شيطان ميخواست آنان را دچار لغزش كند و اين را نخواست مگر به سبب بعضي از انحرافهايي كه در دل و در اعمال داشتند، چون گناهان هر كدامش آدمي را به سوي ديگري ميكشاند، چون اساس گناه پيروي هواي نفس است و نفس وقتي هواي فلان گناه را ميكند هواي امثال آن را نيز ميكند.از حضرت علي عليه السّلام نقل شده است: از زشتكاري بپرهيز كه ياد تو را زشت و گناه تو را فراوان ميكند.وقتي انسان مرتكب به گناه شد و آنرا در ذهن خود ثبت كرد، ياد آور شدن لحظه ي گناه مي تواند مشوق باشد براي ارتكاب مجدد آن عمل زشت. ممكن است مراد از حضرت اين بوده باشد، زيرا زشتي گناه خاطرِ انسان را نيز زشت مي كند.
5. تيره و تار كردن جلاي نفس و درك انسان
اعمال زشت صفا و جلاي نفس را تيره كرده به آن نقش و صورتي ميدهند كه از درك حق مانع ميگردد. كَلَّا بَلْ رانَ عَلي قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ اين جمله ردع و انكار سخن تكذيبگران، يعني رد أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ است.راغب گفته: كلمه رين به معناي غبار و زنگ، و يا به عبارتي تيرگي است كه روي چيز گرانبهايي بنشيند (در نسخهاي ديگر آمده روي چيز شفافي بنشيند)، در قرآن آمده كه: بَلْ رانَ عَلي قُلُوبِهِمْ ... يعني گناهان مانند زنگي و غباري شد كه روي جلاي دلهاشان را گرفت، و آن دلها را از تشخيص خير و شر كور كرد.(69) ابو بصير ميگويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه ميفرمود: هر گاه آدمي گناه كند نقطهاي سياه در دلش نمودار ميگردد، اگر توبه نمايد سياهي محو ميشود، و اگر بر گناهان بيافزايد سياهي بيشتر ميشود تا بر دلش غلبه مييابد، از آن پس هرگز رستگار نخواهد شد.(70)
6. ولايت شيطان بر آدميان
ولايت شيطان بر آدميان در ظلم و گناه و ولايت ملائكه بر آدميان در اطاعت و عبادت.قرآن كريم نظير اين ولايتي را كه شيطان در گناه و ظلم بر آدميان دارد براي ملائكه در اطاعت و عبادت اثبات نموده، ميفرمايد: إِنَّ الَّذِينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِي كُنْتُمْ تُوعَدُونَ، نَحْنُ أَوْلِياؤُكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا...(71) البته اين دو نوع ولايت منافاتي با ولايت مطلق پروردگار كه آيه ي ...ما لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ...(72) آن را اثبات ميكند ندارد.باري، اين ولايت همان احتناك و لگام زدني است كه شيطان وعده داده، و قرآن از او چنين حكايت ميكند: قالَ أَ رَأَيْتَكَ هذَا الَّذِي كَرَّمْتَ عَلَيَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلي يَوْمِ الْقِيامَةِ لَأَحْتَنِكَنَّ ذُرِّيَّتَهُ إِلَّا قَلِيلًا، قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَكَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُكُمْ جَزاءً مَوْفُوراً، وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيْطانُ إِلَّا غُرُوراً(73) [سپس] گفت : به من بگو: اين كسي را كه بر من برتري دادي[براي چه بود؟] اگر تا روز قيامت مهلتم دهي قطعا فرزندانش را جز اندكي [از آنها]- ريشه كن خواهم كرد. فرمود: برو كه هر كس از آنان تو را پيروي كند مسلما جهنم سزايتان خواهد بود كه كيفري تمام است. و از ايشان هر كه را توانستي با آواي خود تحريك كن و با سواران و پيادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شركت كن و به ايشان وعده بده، و شيطان جز فريب به آنان وعده نمي دهد.و بطوري كه از آيات قرآن بر ميآيد براي او لشكري است كه او را در هر كاري كه بخواهد مدد ميكنند، از آن جمله آيه شريفه ...إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ...(74) است، يعني او و قبيله اش، شما را از آنجا كه آنها را نمي بينيد، مي بينند؛ و اگر در آيه ... وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ(75)گمراهي همه را به خود او نسبت داده براي اين است كه هر قدر هم لشكريانش زياد و نقشه اعمال آنها مختلف باشد نتيجه اعمالشان كه همان وسوسه در دلها و گمراه ساختن مردم است يكي است، هم چنان كه مساله توفي و گرفتن جانها را هم به ملك الموت نسبت داده و فرموده: قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ...(76) بگو: فرشته ي مرگي كه برشما گمارده شده، جانتان را مي ستاند... . و هم به اعوانش مستند كرده و فرموده: ...حَتَّي إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا يُفَرِّطُونَ(77) ...تا هنگامي كه يكي از شما ار مرگ فرا رسد، فرشتگان ما جانشان بستانند، در حاليكه كوتاهي نمي كنند.
7. مرگ ناگهاني و زود هنگام
يكي از آثار گناه كه كمتر كسي متوجه آن است و آنرا امري طبيعي مي بيند، مرگ ناگهاني و زود هنگام است. از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه فرمود: شمار كساني كه در اثر گناه ميميرند بيش از كساني است كه در اثر پايانِ عمر ميميرند، و شمار كساني كه در اثر نيكوكاري زنده ميمانند بيش از كساني است كه بخاطر عمرشان زنده ميمانند. (78)
8. محروم شدن از توفيق در عبادات
.از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه فرمودند: آدمي گاهي مرتكب گناه ميشود و در اثر آن از نماز شب محروم ميگردد. تأثير كار زشت در انسان سريعتر از تأثير كارد در گوشت است. (79)كتاب معاني الاخبار به سند خود از عبد اللَّه بن فضل هاشمي از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: (با در نظر داشتن اينكه علل و اسباب در كار ما مؤثرند) معناي اينكه خداي تعالي در يك جا (از قول شعيب حكايت كرده كه گفت:)، وَ ما تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ(80)و در جايي ديگر خودش فرموده: إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَكُمْ وَ إِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ(81)چيست؟ امام عليه السّلام در جواب فرمود: وقتي بنده خدا آنچه كه خدا به وي امر كرده اطاعت كند عملش موافق امر خداي عز و جل است و بدين جهت آن عبد را موفق مينامد (چون گفتيم كارش موافق امر خداي عز و جل است) و هر گاه بنده خدا بخواهد داخل پارهاي از گناهان شود و خداي تعالي بين او و آن گناه حايل گردد و در نتيجه بنده آن گناه را مرتكب نشود ترك گناهش به توفيق خداي تعالي صورت گرفته و هر زمان كه او را به حال خود بگذارد و بين او و معصيت حايل نشود و در نتيجه مرتكب گناه گردد در آن صورت خدا او را ياري نكرده و موفق ننموده است، (چون كارش موافق دستور خدا انجام نشده).(82)
9. پست شدن مقام انسان بر اثر ارتكاب گناه، هم در دنيا و هم در آخرت
از حضرت علي عليه السّلام نقل شده است: هر كه نافرماني خدا كند مقامش پست و خوار گردد. (83)هم چنين از ايشان عليه السّلام نقل شده است: هر كه به سبب نافرمانيهاي خدا لذّت ببرد خواري بدست آورده است. (84)وَ الَّذِينَ كَسَبُوا السَّيِّئاتِ جَزَاءُ سَيِّئَةٍ بِمِثلِهَا وَ تَرهَقُهُم ذِلَّةٌ مَا لَهُم مِن اللهِ مِن عَاصِمٍ...(85). و كساني كه مرتكب بدي ها شده اند، [بدانند كه] جزاي [هر] بدي مانند آن است، و خواري آنان را فرو مي گيرد؛ در مقابل خدا، هيچ حمايتگري براي ايشان نيست... .
10. حبط اعمال
گناهان اعمال نيك را نابود مي كند، كه از آن تعبير به احباط مي شود. رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمودند: كسي كه سبحان الله بگويد خداوند به سبب اين كار او درختي در بهشت برايش مي كارد. و كسي كه الحمدلله بگويد خداوند به سبب اين كار او درختي در بهشت برايش مي كارد. و كسي كه لااله الاالله بگويد خداوند به سبب اين كار او درختي در بهشت برايش مي كارد. و كسي كه الله اكبر بگويد خداوند به سبب اين كار او درختي در بهشت برايش مي كارد. مردي از قريش برخاست و عرض كرد: اي رسول خدا؛ درختان ما در بهشت زياد است. حضرت صلي الله عليه و آله فرمود: آري ولي بترسيد از اينكه آتشي به سوي آنها بفرستيد و همه را بسوزانيد. و خداوند مي فرمايد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَكُمْ(86) اي كسانيكه ايمان آورديد از خدا اطاعت كنيد و از رسول خدا اطاعت كنيد و اعمالتان را باطل نكنيد.پس هيچ كس نمي تواند بگويد من نماز مي خوانم، روزه مي گيرم و كارهاي نيك انجام مي دهم هم چنين از ارتكاب به گناه هم لذت مي برم و چه بسا كارهاي نيك من جوازي براي ارتكاب به گناه باشد. اما توجّهي به اين مسئله ندارد كه اعمال زشت و گناه، اعمال نيك را نابود مي كند حتي فراتر از آن نيت غير صحيح اعمال نيك را از بين مي برد. همانگونه كه خداوند مي فرمايد :ذَلِكَ بِأَنَّهُم كَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللهُ فَأَحبَطَ أَعمَالَهُم(87) اين بدان سبب است كه آنان آن چه را خدا نازل كرده است خوش نداشتند، و [خدا نيز] كارهايشان را باطل كرد.
11. داخل شدن بر آتش جايگاه گناهكار آتش است
از حضرت علي عليه السّلام نقل شده است: كسي كه مرتكب گناه ميشود جايگاهش آتش است.(88)از جعفر بن محمّد عليه السّلام از پدرش نقل شده كه رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم فرمود: هر كس گناهي مرتكب شود و بخندد، گريان وارد آتش خواهد شد.(89)بَلَي مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحَاطَت بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُلئِكَ أَصحَابُ النَّارِ هُم فِيهَا خالِدُون(90) آري كسي كه بدي به دست آورد، وگناهش او را در ميان گيرد، پس چنين كساني اهل آتش اند، و در آن ماندگار خواهند بود.
راه دوم : شناخت فضائل و آثار ترك گناه
شناخت فضائل و آثار ترك گناه مي تواند عامل و محرك خوبي براي ترك در گناهان باشد.در اين قسمت بعضي از فضائل ترك گناه را بررس مي كنيم.
1. ترك گناه و جهاد اكبر
معرفت به اينكه برترين عبادت، ترك گناه است كه از آن به جهاد اكبر ياد مي شود. از حضرت علي عليه السّلام نقل شده است: ترك تمايلات، برترين عبادت و زيباترين عادت است. (91)همچنين از امام علي بن الحسين عليه السّلام نقل شده كه فرمود: هر كس، از آنچه خدا بر او حرام كرده است دوري گزيند، از عابدترين مردم است. (93)در حديثي از پيامبر صلّي الله عليه و آله وسلّم نقل شده كه فرمود: هر كس از نافرماني خداوند خودداري كند مانند كسي است كه در راه خدا جهاد كرده است. (93)
2. محبوب خدا شدن
انساني كه گناه نمي كند محبوب خداوند مي شود و چه چيز بهتر از محبوب خداوند بودن.از علي عليه السّلام نقل شده است: اگر از گناهان دوري كنيد خدا شما را دوست خواهد داشت.(94) بَلَي مَن أَوفي بِعَدِهِ وَ اتَّقي فَإنَّ اللهَ يُحِبُّ المُتِّقِينَ (95) آري هر كه به پيمان خود وفا كند و پرهيزگاري نمايد، بي ترديد خداوند پرهيزگاران را دوست دارد. ... إِنَّ اللهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ المُتَطَّهِّرِينَ(96)خداوند توبه كاران و پاكيزگان را دوست دارد.
3. پيدا شدن راه نجات و خروج از مشكلات
هركس از خدا بپرهيزد و ترك گناه كند خداوند براي او راه نجاتي قرار مي دهد و مشكلات او را حل مي كند و رزق او را وسعت مي بخشد. ...وَ مَن يَتَّقّ اللهَ يَجعَل لَه مَخرَجاً وَ يَرزُقهُ مِن حَيثُ لا يَحتَسِب(97)و هر كس از خدا پروا كند، [خدا] براي او راه بيرون شدني قرار مي دهد. و از جايي كه حسابش را نمي كند، به او روزي مي رساند... . در حديثي از حضرت علي عليه السلام آمده كه فرمود : اكثَر الاستغفار تجلب الرّزق زياد استغفار كن تا روزي را به سوي خود جلب كني.
4. فتح باب نعمتها
اثر استغفار از گناهان در رفع مصائب و بلايا و فتح باب نعمتها. فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً. يُرسِلِ السَّمّاءَ عَلَيكُم مِدراراً. وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً (98) در اين جمله دعوت قوم را به اينكه استغفار كنيد تعليل كرده به اينكه: آخر پروردگارتان غفار است، و غفار كه صيغه مبالغه است، معناي كثير المغفرة را ميدهد، و ميفهماند علاوه بر اينكه كثير المغفرة است، مغفرت سنّت مستمري او است.و معناي آيه اين است كه: اگر از خدا طلب مغفرت كنيد، ابر بسيار ريزنده و بارنده را به سويتان ميفرستد.اموال و فرزندان نزديكترين كمكهاي ابتدايي براي رسيدن جامعه انساني به هدفهاي خويش است. وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ. وَ يَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهاراً ، جنات و انهار دو تا از اقسام مال است، ليكن از آنجايي كه از ساير اقسام مال نسبت به ضروريات زندگي بشر دخالت گستردهتري دارند در آيه اختصاص به ذكر يافتند.و اين آيات به طوري كه ملاحظه ميفرماييد نعمتهاي دنيايي را ميشمارد، و از نوح عليه السَّلام حكايت ميكند كه به قوم خود وعده فراواني نعمتها و تواتر آن را ميدهد، به شرطي كه از پروردگار خود طلب مغفرت گناهان كنند. پس معلوم ميشود استغفار از گناهان اثر فوري در رفع مصائب و گرفتاريها و گشوده شدن درب نعمتهاي آسماني و زميني دارد، ميفهماند بين صلاح جامعه انساني و فساد آن، و بين اوضاع عمومي جهان ارتباطي برقرار است، و اگر جوامع بشري خود را اصلاح كنند، به زندگي پاكيزه و گوارايي ميرسند، و اگر به عكس عمل كنند عكس آن را خواهند داشت.
5. تبديل زشتيها به نيكيها
بازگشت از گناه اعمال زشت را به نيكي ها تبديل مي كند.ازآنجا كه قرآن هيچگاه راه بازگشت را به سوي مجرمان نمي بندد ، بعد از بيان عذاب براي ارتكاب به سه گناه بزرگ در آيات قبل، در اين آيه استثنائي را قائل مي شود و آن اينكه : مگر، كسي كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته كند، پس خداوند بديهاشان را به نيكي ها تبديل مي كند، و خدا همواره آمرزنده ي مهربان است(99). اما منوط به ايمان است يعني توبه و بازگشت واقع
راه سوم : تحصيل عزت و شخصيت
سومين عامل در ترك گناه اين است كه انسان براي خود عزت و شخصيت قائل باشد. اين احساس كليد دوريِ از گناهان است.
امير مومنان عليه السَّلام فرمودند: مَنْ كَرُمَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَيْهِ شَهَوَاتُه(100).كسي كه خود را گرامي دارد، هوا و هوس را خوار شمارد.
راه چهارم : ياد خداوند
هنگام فكر گناه و وسوسه ي شيطان، بلافاصله خدا را ياد كند.
قرآنمجيد در وصف پارسايان ميفرمايد: إِنَّ اَلَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ (101)پرهيزگاران چون گرفتار وسوسه شيطان شوند هماندم متذكر (ياد خدا) شده و بصيرت يابند.يكي ديگر از آيات كه دلالت بر اين راهكار مي كند سوره آلعمران آيه 135 است : وَ الَّذينَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلي ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ و آنان كه چون كار زشتي (گناه كبيرهاي) انجام دهند و يا (به گناه صغيرهاي) بر خود ستم نمايند، خدا را به ياد آرند و براي گناهان خود آمرزش خواهند- و كيست جز خداوند كه گناهان را ببخشد؟- و بر آنچه كردهاند در حالي كه ميدانند اصرار نميورزند. از آيه فوق استظهار مي شود كه ياد خدا، رمز توبه است. و تا ياد خدا در دل گناهكار زنده است، ميتواند در مدار متقين وارد شود .(102)
راه پنجم: ايمان به آخرت و يقين به وقوع روز حساب و جزاي آن
ايمان به آخرت و يقين به وقوع روز حساب و جزاي آن، برجسته ترين اصلي است كه انسان را از ارتكاب به گناه باز مي دارد، و فراموش كردن مسئله ي موت، يكي از علل جرأت بر گناه كردن است.و قول خداوند متعال به همين مطلب اشاره كرده و ميفرمايد: وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوي فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِينَ يَضِلُّونَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِيدٌ بِما نَسُوا يَوْمَ الْحِسابِ(103)پيروي مكن هواي نفس را تا از راه خدايت گمراه كند، كساني كه از راه خدا گمراه ميشوند برايشان عذاب شديدي است بخاطر اينكه فراموش كردند روز حساب را.از اين آيه معلوم مي شود كه ايمان به روز حساب و قيامت تنها اصلي است كه جرأت گناه را از مؤمن به آن مي گيرد و كسي كه از مقام و قدرت پروردگارش خوف دارد و گناه نمي كند بهشت برايش است: وَ أَمَّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَي النَّفسَ عَنِ الهَوَي. فَإِنَّ الجَنَّةَ هِيَ المَأوي(104)ايمان به رستاخيز اثر عميقي در تربيت انسانها دارد، به آنها شهامت و شجاعت ميبخشد زيرا بر اساس آن، اوج افتخار در زندگي اين جهان، شهادت در راه يك هدف مقدس الهي است كه آغازي است براي يك زندگي ابدي و جاوداني. و ايمان به قيامت انسان را در برابر گناه كنترل ميكند، و به هر نسبت كه ايمان قويتر باشد گناه كمتر است(105)و نيز تفسير نمونه در ذيل آيه وَيْلٌ يَوْمَئِذٍ لِلْمُكَذِّبِين ( مرسلات آيه 15 ) مي فرمايد : منظور از" مكذبين" در اينجا كساني است كه قيامت را تكذيب ميكنند، و ميدانيم كسي كه ايمان به قيامت و دادگاه عدل خداوند و حساب و جزا نداشته باشد به آساني مرتكب هر گونه گناه و ظلم و فسادي ميشود، اما ايمان راسخ به آن روز به انسان تعهد و احساس مسئوليت و تقوي و پرهيزگاري ميبخشد.(106)
راه ششم : عادت ندادن خود به گناه
انسان نبايد خود را به گناه عادت دهد، به عبارت ديگر اينكه از گناه پي در پي بپرهيزد.(107)گناه زياد و مستمر، سر انجام انسان را به تكذيب روز جزا منتهي ميكند: الَّذِينَ يُكَذِّبُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ وَ ما يُكَذِّبُ بِهِ إِلاَّ كُلُّ مُعْتَدٍ أَثِيم (108)همانان كه روز جزا را دروغ ميپندارند و تنها كساني آن را انكار ميكنند كه متجاوز و گنهكارند.كلمه معتد اسم فاعل از مصدر اعتداء است، كه معناي تجاوز را ميدهد، و مراد در اينجا تجاوز از حدود عبوديت است، و كلمه اثيم به معناي كسي است كه گناهان بسيار داشته باشد، به طوري كه گناهانش روي هم انباشته شده، و به كلي در شهوات غرق شده باشد.در قست قبل بيان شد كه يكي از اصلي ترين عوامل بازدارنده گناهان، ايمان به آخرت و روز جزاست، بنابراين انساني كه غرق در گناهان شده نمي تواند قبول كند كه براي اعمالش عاقبت و حسابي وجود دارد.پس اين زنگ بودن گناهان بر روي دلهاي آنان عبارت شد از حائل شدن گناهان بين دلها، و بين تشخيص حق، آن طور كه هست.از اين آيه شريفه سه نكته استفاده ميشود:اول اينكه: اعمال زشت نقش و صورتي به نفس ميدهد، و نفس آدمي را به آن صورت در ميآورد.دوم اينكه: اين نقوش و صورتها مانع آن است كه نفس آدمي حق و حقيقت را درك كند، و ميان آن و درك حق حائل ميشود.سوم اينكه: نفس آدمي بحسب طبع اوليش صفا و جلايي دارد كه با داشتن آن حق را آن طور كه هست درك ميكند، و آن را از باطل، و نيز خير را از شر تميز ميدهد، هم چنان كه در جاي ديگر فرمود: وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها(109)سپس پليدكاري و پرهيزگارياش را به آن الهام كرد.كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ(110)در روز محروم بودنشان از كرامت قرب و منزلت پروردگارشان محروم مي شوند. ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِيمِ(111)معنايش اين است كه ايشان داخل جحيم خواهند شد، دخولي كه بيرون شدن برايش نيست ثُمَّ يُقالُ هذَا الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ(112) اين آيه توبيخي كوبنده است از خازنان دوزخ و يا از اهل دوزخ، به كساني كه وارد آن ميشوند.
راه هفتم : در محضر خدا بودن
انسان هميشه خود را در محضر خداوند ببيند و قبل از ارتكاب گناه، اين واقعيت را براي خود تداعي كند و همچنين پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم و آل البيت عليهم السّلام را شاهد عمل خود بداند چنانچه اين روايت مؤيد اين واقعيت مي باشد.از ابو بصير از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه فرمود: هر صبحدم اعمال بندگان- بندگان نيكوكار و بدكار- به پيامبر خدا صلّي الله عليه و آله وسلّم عرضه ميشود، بنا بر اين مراقب اعمال خود باشيد، (113)و همين است گفتار خداوند: ...اعْمَلُوا فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ ...(114) ...هر كاري ميخواهيد بكنيد، به زودي خدا و رسولش عمل شما را خواهند ديد... آنگاه حضرت ساكت شد. و همچنين محمد بن فضيل ميگويد: از امام صادق عليه السّلام در باره گفتار خداوند: ...فَسَيَرَي اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ...(115) ...به زودي خدا و رسول او و مؤمنان عمل شما را خواهند ديد... سؤال كردم، فرمود: هر صبحدم اعمال امّت رسول خدا- امّت نيكوكار و بدكار- به وي عرضه ميشود. (116)
راه هشتم : از بين رفتن لذت گناه و باقي ماندن نكبت آن
هرگاه دچار وسوسه ي شيطان و نفس شديم بايد اين موضوع را كه بسيار مؤثر است در ترك گناه براي خود در نظر بگيريم كه لذّت گناه از بين مي رود اما نكبت آن در وجود انسان باقي مي ماند.از حضرت علي عليه السّلام نقل شده است: قطع شدن لذّتها و بر جاي ماندن گناهان را به ياد داشته باشيد.(117) از حضرت علي عليه السّلام نقل شده است: چقدر فاصله است ميان دو كار: كاري كه لذّتش ميگذرد و زيانش باقي ميماند، و كاري كه رنجش ميگذرد و پاداشش ميماند!(118)
راه نهم: نا اميد نشدن از درگاه خداوند، (نا اميد شدن از درگاه الهي يكي از گناهان كبيره است.)
انسان نبايد با يكبار ارتكاب به گناه، خودش را شخصي گمراه و غير قابل بازگشت بشناسد بلكه بايد با مصمّم بودن به بازگشت و توبه و اميد به غفران الهي، خودش را از منجلاب گناه بيرون بكشد و از گناه پي در پي نجات يابد. و بداند كه چه بسا ميشود گناه مقدمه سعادت و آمرزش ميشود، البته نه از آن جهت كه گناه است، بلكه از اين جهت كه نفس آدمي را از ظلمت و شقاوت به جايي ميكشاند، كه مايه وحشت نفس شده، و در نتيجه نفس سرانجام شوم گناه را لمس نموده، متنبه ميشود و به سوي پروردگار خود برميگردد، و با برگشتنش همه گناهان از او دور ميشود، و معلوم است كه در چنين وقتي خدا هم به سوي او برميگردد، و او را ميآمرزد.خداوند در قرآن مي فرمايد: قُل يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسرَفُوا عَلي أَنفُسِهِم لا تَقنُطُوا مِن رَحمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِيمُ(119)بگو: اي بندگان من كه بر خويشتن زياده روي روا داشته ايد، از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت، خدا همه ي گناهان را مي آمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است.حضرت علي عليه السّلام فرمودند: در شگفتم از كسي كه مي تواند استغفار كند و نا اميد است(120)
بخش سوم : راههاي درمان و پيشگيري گناهان
كارها و اعمال خارجي اي وجود دارد كه شستشو دهنده ي گناهان و موجب زلال روح مي شود و يا اينكه سبب پيشگيري از گناهان پيش روست كه متذكر آنها مي شويم.ابتدا بعضي از آنهايي را كه هم خاصيت پيشگيري و هم درمان دارند را بيان مي كنيم:
راه اول : نماز
نماز هم واكسن گناه هست و هم سرم گناه. يعني هم خاصيت پيشگيري دارد و هم خاصيت درماني.خاصيت پيشگيري آن در اين آيه آمده است . ... إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهي عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَر...(121) كه نماز آدمي را از فحشا و منكر باز ميدارد.و خاصيت درماني آن نيز در اين آيه آمده است: وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّيْل إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ(122). نماز بگزار در آغاز و انجام روز و ساعاتي از شب. زيرا نيكيها، بديها را از ميان ميبرند. اين اندرزي است براي اندرزپذيران. از نظر رواني نيز شكي نيست كه هر گناه و عمل زشتي، يك نوع تاريكي در روح و روان انسان ايجاد ميكند كه اگر ادامه يابد اثرات آنها متراكم شده، به صورت وحشتناكي انسان را مسخ ميكند.ولي كار نيك كه از انگيزه الهي سر چشمه گرفته به روح آدمي لطافتي ميبخشد كه آثار گناه را ميتواند از آن بشويد و آن تيرگيها را به روشنايي مبدل سازد.اما از آنجا كه جمله فوق (إِنَّ الْحَسَناتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ) بلا فاصله بعد از دستور نماز ذكر شده يكي از مصداقهاي روشن آن، نمازهاي روزانه است و اگر ميبينيم در روايات تنها تفسير به نمازهاي روزانه شده دليل بر انحصار نيست، بلكه همانگونه كه بارها گفتهايم بيان يك مصداق روشن قطعي است.اهميت فوق العاده نماز در روايات متعددي كه ذيل آيات فوق از پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم و ائمه معصومين عليهم السّلام نقل شده تعبيراتي ديده ميشود كه از اهميت فوق العاده نماز در مكتب اسلام پرده بر ميدارد.براي اينكه نماز مشتمل است بر ذكر خدا، و اين ذكر، اولا ايمان به وحدانيت خداي تعالي، و رسالت و جزاي روز قيامت را به نمازگزار تلقين ميكند، و به او ميگويد كه خداي خود را با اخلاص در عبادت مخاطب قرار داده و از او استعانت بنما، و درخواست كن كه تو را به سوي صراط مستقيم هدايت نموده، و از ضلالت و غضبش به او پناه ببر.و ثانيا او را وادار ميكند بر اينكه با روح و بدن خود متوجه ساحت عظمت و كبريايي خدا شده، پروردگار خود را با حمد و ثنا و تسبيح و تكبير ياد آورد، و در آخر بر خود و هم مسلكان خود و بر همه بندگان صالح سلام بفرستد.
علاوه بر اين او را وادار ميكند به اينكه از حدث (كه نوعي آلودگي روحي است)، و از خبث يعني آلودگي بدن و جامه، خود را پاك كند، و نيز از اينكه لباس و مكان نمازش غصبي باشد، بپرهيزد، و رو به سوي خانه پروردگارش بايستد.پس اگر انسان مدتي كوتاه بر نماز خود پايداري كند، و در انجام آن تا حدي نيت صادق داشته باشد، اين ادامه در مدت كوتاه به طور مسلم باعث ميشود كه ملكه پرهيز از فحشاء و منكر در او پيدا شود، به طوري كه اگر فرضا آدمي شخصي را موكل بر خود كند، كه دائما ناظر بر احوالش باشد، و او را آن چنان تربيت كند كه اين ملكه در او پيدا شود و به زيور ادب عبوديت آراسته گردد، قطعا تربيت او مؤثرتر از تربيت نماز نيست، و به بيش از آنچه كه نماز او را دستور ميدهد دستور نخواهد داد، و به بيش از آن مقدار كه نماز به رياضت وادارش ميكند وادار نخواهد كرد.
راه دوم : روزه
رسول اللّه صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند : روزه كه سپر و محافظ است (از گناه و دوزخ) ، و صدقه كه كفاره لغزشها است (123)در نخستين آيه مربوط به احكام روزه مي خوانيم كه هدف نهايي از آن تقوا است (لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ) و اين نشان ميدهد كه تمام اين برنامهها وسيلهاي هستند براي پرورش روح تقوا و خويشتنداري و ملكه پرهيز از گناه و احساس مسئوليت در برابر وظائف انسانها.ولي البته يكي از آداب صوم كامل در اسلام آنست كه انسان به هنگام روزه گرفتن زبان خود را از آلودگي به گناه و مكروهات حفظ كند،و همچنين چشم خود را از هر گونه آلودگي برگيرد، چنان كه در حديثي از امام صادق عليه السّلام ميخوانيم : روزه تنها از خوردني و نوشيدني نيست. مريم عليها السّلام گفت: من براي خداوند رحمان روزهاي نذر كردهام يعني سكوت را، بنا بر اين (هنگامي كه روزه هستيد) زبان خود را حفظ كنيد، ديدگان خود را از آنچه گناه است بربنديد، نسبت به يكديگر حسد نداشته باشيد، و نزاع نكنيد(124)
راه سوم : حج و عمره
و حَجُّ الْبَيْتِ و اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا ْ يَنفِيانِ الفَقرَ وَ يرحَضَانِ الْذَّنْبِ (125)و حج و عمره نابود كننده ي فقر و شستشو دهنده ي گناهان است.
مي دانيم كه حج و عمره يكي از عباداتي است كه انسان را از جهان ماده و تمايلات دنيوي جدا مي كند و در محيطي كاملا معنوي و سرشار از شعائر ديني و روحاني وارد مي سازد كه انسان فقر و تنگدستي خود را كاملا درك مي كند و عظمت الهي نمايان مي شود و در مشقّت و سختي مشروع و پاك قرار مي گيرد كه با اين اعمال مي تواند خود را پاكيزه كند. حج يكي از درس هاي طهارت جان و شستشوي روح است. احرام نشانه ي عريان بودن انسان از منيّت ها و دلبستگي هاست. در واقع حج تجديد ميثاق با خداوند و پيامبر او صلي الله عليه و آله وسلم و بندگان صالح خداست كه بارزترين آنها اهل بيت او عليهم السّلام هستند. پس كسي كه با خدا و اوليائش عهد مي بندد به راحتي عهد و پيمان نمي شكند.
راه چهارم : جهاد
... فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ أُوذُوا فِي سَبِيلِي وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّواب(126) بنابر اين كساني كه مهاجرت كردند و از خانههاي خود بيرون رانده شدند و در راه من آزار ديدند و جنگيدند و كشته شدند، بيترديد گناهانشان را ميپوشانم و حتما آنها را در باغهايي داخل ميكنم كه از پاي درختانش نهرها جاري است. [اين] پاداشي از جانب خداست، و خداست كه پاداش نيكو نزد اوست. كسي كه حاضر مي شود تمام تمايلات و آرزوهاي دنيوي خود را كنار زده و جان خود را در كفه ي اخلاص بگذارد و به جهاد برود قطعا براي لذتي زودگذر و غير مشروع خود را آلوده نمي كند و ايثار خود را حبط نكرده و نابود نمي كند. البته جهاد تنها منحصر در جهاد در جبهه ي جنگ عليه دشمن نيست بلكه مفهوم وسيع تري را در بر دارد، مثلا امر به معروف و نهي از منكر يكي از مصاديق جهاد است بلكه چه بسا اجر بيشتري هم داشته باشد البته اگر واقعي باشد.
راه پنجم : دعا و تضرع پنهاني واستغفار
ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِين(127) پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانيد، زيرا او متجاوزان سركش را دوست ندارد.
انساني كه در نهان و آشكار به دعا و تضرع مي پردازد و خود را عبد خدا مي داند به سختي مي تواند از حصار عبوديت خداوند خارج شود زيرا خدا را قدرت مطلق و خودش را ذليل دانسته است كه در برابرش خشوع كرده.در حديثي مرتبط با اين موضوع و چند مورد از موضوعات قبل از علي عليه السّلام ميخوانيم كه از پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم پرسيدند چه كنيم كه شيطان از ما دور شود؟ فرمود روزه روي شيطان را سياه ميكند، و انفاق در راه خدا پشت او را ميشكند، و دوست داشتن به خاطر خدا، و مواظبت بر عمل صالح دنباله او را قطع ميكند، و استغفار رگ قلب او را ميبُرد(128)
استغفار نيز نوعي دعا و تضرع است كه گناهان را محو مي كند براي همين استغفار را در اين قسمت آورديم.مي داني معناي استغفار چيست؟ استغفار درجه والا مقامان است، وداراي شش معناست، اول : پشيماني از آنچه گذشت، دوم : تصميم به عدم بازگشت، سوم : پرداخت حقوق مردم چنانكه خدا را پاك ديدار كني كه چيزي بر عهده تو نباشد، چهارم : تمام واجب هاي ضايع ساخته را به جا آوري، پنجم : گوشتي كه از حرام به اندامت روييده، با اندوه فراوان آب كني، ششم : رنج طاعت را به تن بچشاني چنانكه شيريني گناه را به آن چشانده بودي ، پس آنگاه بگويي، أستَغفِرُ اللهَ(129) اما بعضي ديگر كه خاصيت درمانيشان بارزتر است
راه ششم : طلب عفو از كساني كه حقي بر گردن ما دارند
امام محمد باقر عليه السّلام فرمود: هرگاه نشانه هاي توبه در توبه كننده آشكار نشد معلوم مي شود كه او توبه كننده واقعي نبوده است. نشانه هاي توبه واقعي آن است كه كساني كه بر او حقي دارند را راضي كند نمازهاي قضا شده اش را اعاده نمايد در برابر مؤمنان متواضع باشد و خود را از هوي و هوس حفظ نمايد(130)
راه هفتم : خواندن نمازهاي مستحبي و نافله، مخصوصاً نماز شب.
امام صادق عليه السّلام در ذيل تفسير آيه 114 هود مي فرمايد: صلوة المؤمن بالليل تذهب بما عمل من ذنب النهار(131) ، نماز شب مؤمن، گناهان روز او را محو و نابود مي سازد.
راه هشتم: اجتناب از كبائر
حضرت صادق عليه السّلام فرمود: كسي كه از گناهان كبيره دوري گزيند، خداوند تمام گناهان او را ميآمرزد، و همين است گفتار خداوند : إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئاتِكُمْ وَ نُدْخِلْكُمْ مُدْخَلًا كَرِيماً (132) اگر از گناهان بزرگي كه از آن نهي شدهايد دوري كنيد، گناهان (كوچك) شما را ميپوشانيم و شما را در جايگاهي گرامي وارد ميسازيم.
وآنهايي را كه خاصيت پيشگيري كنندگي آنها بارزتر است را بيان مي كنيم :
راه نهم : گوش دادن به قرآن و تلاوت آن
حضرت امام زين العابدين عليه السّلام به محمد بن بشير فرمودند هر كس حرفي از قرآن بشنود و گوش بدهد بدون آنكه قرائت نمايد خداوند در نامه عمل او يك حسنه بنويسد و يك گناه او را محو نمايد و يكدرجه او را بلند كند(133)و اما علت آن اين است كه قرآن كه از جانب خداوند و معجزه جاويد است، به جز آثار وضعي و نوري كه دارد، داراي معارف و مباني اعتقادي و توحيدي و اخلاقي ناب است كه براي تلاوت كننده و گوش دهنده موعظه و نصيحت مي باشد وهمچنين بسياري از آيات آن ياد آور مرگ و روز قيامتند كه اين خود بازدارنده اي قدرتمند است.وخداوند در قرآن به تلاوت كنندگان آياتش قسم ياد مي كند: فَالتَّالِيَاتِ ذِكراً(134)و هم چنين در اين آيه مي فرمايد: لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ إِنْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ(135) به يقين خداوند بر مؤمنان منّت نهاد آن گاه كه در ميان آنها فرستادهاي از خودشان (نه از فرشته و نه از جن) برانگيخت كه آيات او را بر آنها ميخواند و پاكشان ميگرداند و كتاب (آسماني) و احكام شريعت و معارف عقلي به آنها ميآموزد، و حقيقت اين است كه آنان پيش از آن در گمراهي آشكاري بودند.
پيام هاي اين آيه :
1. بعثت انبيا، بزرگترين هديهي آسماني و نعمت الهي است. لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ 2. گرچه بعثت براي همهي مردم است، ولي تنها مؤمنان شكرگزار اين نعمت هستند و از نور هدايت بهره ميگيرند. لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَي الْمُؤْمِنِينَ 3. انبيا، مردمي بودند. مِنْ أَنْفُسِهِمْ 4. تلاوت آيات قرآن، وسيلهي تزكيه و تعليم است. يَتْلُوا ، يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ 5. تزكيه بر تعليم مقدّم است. يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ 6 . تزكيه و تعليم در رأس برنامههاي انبياست.(136)
پيامبر صلي الله عليه و آله وسلّم سه برنامه مهم را در باره مردم اجرا ميكند نخست خواندن آيات پروردگار بر آنها و آشنا ساختن گوشها و افكار با اين آيات، و ديگر تعليم، يعني وارد ساختن اين حقايق در درون جان آنها و به دنبال آن، تزكيه نفوس و تربيت ملكات اخلاقي و انساني، اما از آنجا كه هدف اصلي و نهايي تربيت است، در آيه، قبل از تعليم ذكر شده، در حالي كه از نظر تربيت طبيعي، تعليم بر تربيت مقدم است(137)
راه دهم : صله ارحام
اسحاق بن عمار مي گويد: من مكرر اين جمله را از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه فرمود: انّ صلة الرحم و البر ليهوّ نان الحساب و يعصمان من الذّنوب(138)، صله رحم و احسان و نيكي، حساب را آسان مي كند و از گناهان نگه مي دارند.و اما علت آن اينست كه مومن آينه برادر خودش است و با توجه به اينكه تاثير گذار در برادر خود مي باشد و آمر به معروف و ناهي از منكر است و مثل آينه عيوب او را رو در روي او مي گويد، بنابراين در ديدار خويشان و آشنايان و به عبارتي صله ارحام مي تواند عاملي بازدارنده از گناه باشد. پس صله رحم با فُسّاق، صله رحم واقعي نيست، بلكه ممكن است اثر سوء هم داشته باشد.
راه يازدهم : نوشتن در معاملات
و اما يكي از عواملي كه باعث مي شود در بسياري از موارد و يا حتي به علت فراموشي و يا سهل انگاري اختلاف ميان افراد به وجود بيايد و روحيه انتقام گيري تشديد يابد، همين ننوشتن و مكتوب نكردن بسياري از قراردادها و معملات روزمره است. كه اين كلام خداوند متعال هم به اين نكته اشاره دارد : يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا تَدايَنْتُمْ بِدَيْنٍ إِلي أَجَلٍ مُسَمًّي فَاكْتُبُوه ....(139) اي كساني كه ايمان آوردهايد، چون وامي تا مدتي معيّن به يكديگر دهيد، آن را بنويسيد.
راه دوازدهم : جلوگيري از ورود حرام به شكم (جسم انسان)
بنا به فرموده ي حضرت سيّد الشّهداء امام حسين عليه السلام در واقعه كربلا خطاب به سپاه مقابل، يكي از عوامل گناه و لغزش و گمراهي و اينكه نصائح در قلب اثر نكند، پر شدن شكم ها از حرام است.
پيشنهادات
در اين بخش چند مورد از راهكارهاي استخراج شده از منابع ديگر را به خوانندگان پيشنهاد مي كنيم.
1. بايد از مسائلي كه ما را به گناه تشويق مي كند يا انجام گناه را در نظر ما راحت جلوه مي دهد، فراري بود. به عنوان مثال همنشيني با دوستي كه به راحتي آن گناه را انجام مي دهد، يا حضور در محله و شهري كه آن گناه در آنجا متداول است.
2. بايد با عوامل مشوق به سمت خوبي ها در تماس باشيم. مثلا ديدن انسانهاي با اراده، دانشمندان و عالمان ديني و يا مطالعه آثار و خاطرات مربوط به زندگي آنها، همنشيني با دوستان خوب و اهل ايمان، شركت در مجالس مذهبي و حضور در زيارتگاهها و ...
3. بايد با برنامه هاي جايگزين اوقات فراقت خود را پر كرد. خصوصا ورزش كه از جهات مختلف مفيد است و نيز بايد لذت هاي حلال را جايگزين گناه كنيم.
4. قرار گذاشتن با يكي از معصومين و قرار دادن جريمه هاي قابل توجه و البته قابل انجام در صورت ارتكاب گناه بسيار بسيار مي تواند مفيد باشد.
5. چنانچه شكستهاي شما در امر توبه مربوط به امور شهواني است، در صورت امكان حتماً ازدواج كنيد. با ازدواج صحيح، تا حدود زيادي در كنترل شهرت و ارضاي مشروع آن موفق خواهيد شد و زمينه براي استمرار توبه بيشتر فراهم خواهد شد.
6. براي استمرار توبه، برنامه زمانبندي شده براي مبارزه با گناهان داشته باشيد. اين برنامه در ابتدا سبك باشد و كمكم آن را جديتر و سنگينتر كنيد. اگر در همان اول شرط كرديد كه من هيچگاه گناه نميكنم، عملي نخواهد بود مثلاً با خودتان شرط كنيد امروز فقط ميخواهم چشم خود را كنترل كنم و آن روز را نيز چند قسمت كنيد.
7. براي التزام به استمرار توبه، در صورت تخلف و شكستن توبه جريمهاي قرار دهيد و حتماً آن جريمه را پرداخت يا ادا نماييد (مثل دادن صدقه، گرفتن روزه و...).
8. درحد ممكن دوري جستن از مكان ها و شرايطي كه آدمي را به گناه ترغيب مينمايد.
9- تهيه دفترچه محاسبه نفس و حسابرسي اعمال قبل از اينكه خداوند در روز قيامت از ما حساب بكشد .خداوند در سوره حشر آيه 18 مي فرمايد :
يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما تَعْمَلُونَ
اي كساني كه ايمان آوردهايد، از خدا پروا كنيد و هر كسي بايد (به ديده دل) بنگرد چه چيزي براي فردا (ي خويش) پيش فرستاده و از خدا پروا كنيد، كه خدا از آنچه ميكنيد آگاه است. نتيجه گيري
با مطالعه و بررسي معاني گناه متوجه شديم كه هر لغتي كه در قرآن و روايات در مورد گناه بكار رفته بيانگر يك بُعد از پستي و اثر شوم گناه مي باشد، و فهميديم كه براي غفلت و لغزش، آثارشوم فراواني وجود دارد كه ضرر آن تنها متوجه شخص گناهكار است و هيچ كس نمي تواند بار ديگري را گردن بگيرد.يكي ديگر از نتايجي كه مي توانيم بگيريم اين است كه بعضي از عوامل خاصيت پيشگيري دارد و بعضي خاصيت درماني و بعضي هردو . از اينرو در اين تحقيق كوتاه نمونه هايي از هر سه را آورديم . همچنين براي ترك گناه، كه يك نوع عبادت و بلكه بالاترين عبادت محسوب مي شود، فضائل و بركات زيادي وجود دارد كه آثار آن هم در دنيا و هم در عقبي متوجه انسان مي شود، كه اين بركات، ناجي او در تنگناهاست.
سپس دانستيم كه شناخت، كافي نيست بلكه اعمال و كارهايي را بايد انجام داد كه شستشو دهنده ي گناهان هستند
و يا تا حدود بسيار زيادي از ارتكاب به گناه پيشگيري مي كنند به عبارت ديگر انجام واجبات و ترك محرّمات اما اين ها بدون داشتن تصميمي راسخ و اراده اي قوي همراه با مسئلت از درگاه خداوند و متوسل شدن به قرآن و پيامبر مكرّم اسلام صلي الله عليه وآله و سلم اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السّلام و آموخته هاي آنها، براي رسيدن به سعادت كافي نيست.
پي نوشت ها:
58.شوري /7
59.شيخ صدوق محمد بن علي بن حسين . عيون اخبار الرضا. نشر جهان. ج2 ص 127
60.نساء /111
61.بقره /286
62.انعام /164
63.عنكبوت /12
64.روم /41
65.ثقة الاسلام كليني. الكافي. نشر اسلاميه. ج2 ص 275
66.شوري /30
67.جلال الدين سيوطي. الدر المنثور. كتابخانه آية الله مرعشي نجفي. ج 6، ص 10
68.آل عمران /155
69.راغب الاصفهاني . مفردات راغب، ماده رين
70.علامه محمد باقر مجلسي. البحار. نشر اسلاميه. ج73 ص 327 .
71.فصلت آيات 30 و 31
72.سجده /4
73.اسراء /62 و 63 و 64
74.اعراف /27
75.حجر /39
76.سجده /11
77.انعام /61
78.ورّام بن ابي فراس. مجموعة ورام. نشر مكتبه فقيه. ج2 ص 87
79.شيخ ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمن بن محمد بن علي برقي. المحاسن ج1 ص 1157
80.هود آيه 88
81.اگر خدا ياريتان كند كسي نميتواند بر شما غالب آيد و اگر ياريتان نكند كيست كه بعد از او شما را ياري كند؟. سوره آل عمران آيه 160
82.شيخ صدوق محمد بن علي بن حسين .معاني الاخبار.نشر جامعه مدرسين، باب معني الهدي و الضلال ج 1 ص 20
83دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم. امام علي عليه السّلام. غررالحكم و درر الكلم ص619
84.دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم. امام علي عليه السّلام. غررالحكم و درر الكلم ص68
85.يونس /27
86.محمّد /33
87.محمد /9
دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم. امام علي عليه السّلام. غررالحكم و درر الكلم ص 420 88.
89.علي بن حسن بن فضل بن حسن طبرسي. مشكاة الانوار في غررالاخبار. نشر حيدريه.ص 157
90.بقره /81
91.امام علي عليه السّلام. غررالحكم و درر الكلم. دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم. ص 351
92.محدث نوري (ميرزا حسين) . مستدرك الوسائل ج 2 ص 320
93.محدث نوري (ميرزا حسين). مستدرك الوسائل ج2 ص 304
94.امام علي غليه السّلام. غررالحكم و دررالكلم. دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم. ص 279
95.آل عمران /76
96.بقره /222
97.طلاق آيات 1 و 2
98.نوح آيات 10 و 11 و 12
99.فرقان /70
100.سيد رضي رحمه الله. نهج البلاغه ترجه محمد دشتي.نشر مشهور. حكمت 441
101.اعراف /201
102.محسن قرائتي. تفسير نور.نشر مركز فرهنگي درسهايي از قرآن، ج2، ص: 15
103.سوره ص، آيه 26
104.نازعات آيات 40 و 41
105.آية الله ناصرمكارم شيرازي. برگزيده تفسير نمونه. نشر دارالكتب الاسلاميه ، ج1، ص: 4
106.آية الله ناصرمكارم شيرازي. تفسير نمونه. نشر دارالكتب الاسلاميه، ج25، ص 403
107.آية الله ناصرمكارم شيرازي .برگزيده تفسير نمونه. نشر دارالكتب الاسلاميه، ج1 ص4
108.مطففين آيات 11 و 12
109.شمس /8
110مطففين /15
111.مطففين /16
112.مطففين /17
113.ثقة الاسلام كليني. الكافي.نشر اسلاميه. ج1 ص 219
114.توبه 105
115.توبه 105
116.بصائر الدرجات/425
117.سيد رضي رحمه الله. نهج البلاغه ترجمه فيض الاسلام ص1278
118.سيد رضي رحمه الله. نهج البلاغه ترجمه فيض الاسلام ص 1133
119.زمر /53
120.سيد رضي. نهج البلاغه ترجمه محمد دشتي. نشر مشهور. حكمت 84
121.عنكبوت /45
122.هود /114
123.واحدي نيشابوري. اسباب النزول ترجمه عليرضا ذكاوتي. نشر ني. ص 185
124.آية الله ناصر مكارم شيرازي. تفسير نمونه. دار الكتب الاسلاميه. ج 13ص 46
125.سيد رضي رحمه الله. نهج البلاغه ترجمه محمد دشتي.نشر مشهور. خطبه 109
126.آل عمران /195
127.اعراف /55
128.محمد باقر بن محمد تقي بن مقصود بن علي مجلسي. بحار الانوار ج 96 ص 255
129.سيد رضي رحمه الله . نهج البلاغه ترجمه محمد دشتي. نشر ني. حكمت 409
130.محمد محمدي ري شهري. ميزان الحكمه ج1 ص548
131.عبد علي بن جمعه عروسي حويزي. تفسير نورالثقلين. انتشارات اسماعيليان، ج 2 ص 401
132.نساء /31
133.سيد محمد ابراهيم بروجردي .تفسير جامع. انتشارات صدر، ج1 ص 36
134.صافات /3
135.آل عمران /164
136.قرائتي محسن. تفسير نور. نشر مركز فرهنگي درسهايي از قرآن ، ج2، ص 19
137.تفسير نمونه، ج3، ص: 159
138.ثقة الاسلام كليني، اصول كافي، ج 3 ص 239 ترجمه مصطفوي
139.بقره /282
كتابنامه (فهرست منابع)
1. القرآن الكريم
2. موسوي همداني سيد محمد باقر. ترجمه تفسير الميزان. قرآن به قرآن و اجتهادي. دفتر انتشارات اسلامي جامعهي مدرسين حوزه علميه قم. چاپ پنجم. 1374 ش
3. مترجمان. ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن. انتشارات فراهاني. تهران. چاپ اول. 1360 ش
4. آية الله مكارم شيرازي ناصر. تفسير نمونه. دار الكتب الإسلامية. تهران. چاپ اول. 1374 ش
5. علي رضا صابري يزدي / محمد رضا انصاري محلاتي. الحكم الزاهرة با ترجمه انصاري. مركز چاپ و نشر سازمان تبليغات اسلامي. قم. چاپ دوم. 1375 ش
6. حسين غفاري ساروي. آيين بندگي و نيايش. بنياد معارف اسلامي.قم. چاپ اول. 1375 ش
7. محمد دشتي. نهج البلاغة- ترجمه دشتي. مشهور. قم. چاپ اول. 1379 ش
8. راغب الاصفهاني. مفردات الفاظ القرآن الكريم . طليعة النور. تهران. چاپ چهارم. 1429ق
9. عميد حسن. فرهنگ فارسي عميد. انتشارات اميركبير. تهران. چاپ شانردهم. 1360 ش
10. معين محمد. فرهنگ فارسي معين. سپهر. تهران. چاپ هفتم. 1371ش
11. آية الله مكارم شيرازي ناصر. تفسير نمونه. نشر دار الكتب الإسلامية. تهران. چاپ اول. 1374 ش
12. برگزيده تفسير نمونه. نشر دارالكتب الاسلامية. تهران. چاپ سيزدهم. 1382ش
13. قرائتي محسن. تفسير نور. نشر مركز فرهنگي درسهايي از قرآن. تهران.چاپ يازدهم. 1383 ش
14. مصطفوي حسن. التحقيق في كلمات القرآن الكريم. بنگاه ترجمه و نشر كتاب.تهران. چاپ نامشخص. 1360 ش
15. قرشي سيد علي اكبر. قاموس قرآن. دار الكتب الإسلامية. تهران. چاپ: ششم. 1371 ش
16. ابن منظور محمد بن مكرم. لسان العرب. دار صادر. بيروت. چاپ: سوم. 1414 ق
17. استاد علي اكبر دهخدا . لغت نامه دهخدا (16 مجلد). دانشگاه تهران . تهران.