روزی بزرگی به امّتی رسید صالح و معتقد و بر راه راست، بر یکدیگر رحیم و با یکدیگر ساخته، سیرت ایشان نیکو، و خوی و عادتِ ایشان نیکو. هیچ کس از ایشان بر یکدیگر ستم نکردی، و گورهای ایشان به درِ سرایْ ها بودی و سراها را در نَنَهاده بودی، و میان ایشان قاضی نه و امیر نه، و یکی بر یکی فضل نجُستی و با یکدیگر خصومت نکردندی، و کشتن و دشنام نبودی و آفت ها که مردم را رسد ایشان را هیچ نرسد و عُمر ایشان دراز بودی، و در میان ایشان هیچ مسکین و فقیر نبودی، و با یکدیگر رفیق بودندی و در میان ایشان، خَظّ و غلیظ نبودی.
چون وی حالِ ایشان دید عجب بماند، گفت: من شرق و غرب [عالم] گردیده ام، هیچ کس چون شما ندیدم، حال خویش مرا بگویید. گفتند: بپرس از آنچه خواهی.
گفت: بگویید تا این گورها چیست بر در خانه های شما؟ گفتند: از بهرِ آن کردیم تا مرگ فراموش نکنیم.
گفت: چرا بر سرایْ های شما دَر ننهاده اید؟ گفتند: از بهرِ آن که در میانِ ما هیچ کس نبوَد مگر امین.
گفت: چرا در میان شما امیر نیست؟ گفتند: از بهر آنکه کس ستم نکند، ما را به امیر حاجت نباشد.
گفت: چرا شما را حاکم نیست؟ گفتند: از بهر آنکه خصومت نکنیم.
گفت: چرا در میان شما، مَلِکی نیست؟ گفتند: ما فخر نکنیم بر یکدیگر.
گفت: چراست که در میان شما فقیر و مسکین نیست؟ گفتند: از بهر آنکه ما قسمت و روزی به سویّت کنیم.
گفت: چراست که در میان شما، فظّ و غلیظ نیست؟ گفتند: از بهر آنکه یکدیگر را تواضع کنیم.
گفت: چراست که عمر شما دراز بُود؟ گفتند: ما حق کنیم و پایْ از حدّ عدل بیرون ننهیم.
گفت: چراست که نخندید؟ گفتند: از بهر آنکه نخواهیم که از استغفار کردن غافل باشیم.
گفت: چرا است که شما هرگز اندوهگین نباشید؟ گفتند: از بهر آنکه ما دلْ بر بلا نهاده باشیم و تن های ما بدان خوش گشته است و آن دوست داشته ایم.
گفت: چرا دل های شما همه راست است و طریق های شما مستقیم است؟ گفتند: ما یکدیگر را نفریبیم و غَلّ و حَسَد در دل های ما نباشد.
گفت: چرا است که شما را آفت ها نرسد چنانکه دیگر مردمان را رسد؟ گفتند: از بهر آنکه ما جز بر خدای تعالی توکل نکنیم.
گفت: ما را بگویید تا پدرانِ خویش را چنین یافته اید؟ گفتند: آری خدایْ برکتِ ایشان به ما رسانیده و ما را بر اثر ایشان بر خیر و نیکویی بداشت.