رمضان ماه مهمانی خدا
قرآن کتاب آسمانی
ذکر ایام هفته
شنبـه » یا رب العالمین
يـك شنبـه » يا ذالجلال و اکرام
دوشنبـه » یا قاضی الحاجات
سه شنبـه » یا ارحم الراحمین
چهارشنبه » یا حی یا قیوم
پنج شنبـه » لا اله الا الله ملک الحق المبین
جمعـه » صلوات بر محمد و ال محمد

اوقات شرعی

روزشمارغدیر

روزشمار غدیر

پیروی نکردن از رهبر در قرآن

User Rating
PoorBest 
( 0 Votes ) 

یکی از داستان های عجیب قرآن که در مورد اهمیت اطاعت از "ولی" است، داستان بنی اسرائیل و بلای "تیه" است.

سوره مائده این داستان و جسارت بنی اسرائیل به رهبر خود را بیان می دارد. ابتدا حضرت موسی(علیه السلام) نعمت های خدا بر بنی اسرائیل را یادآور می شود و از آنها می خواهد:" یا قَوْمِ ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ لا تَرْتَدُّوا عَلى‏ أَدْبارِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِینَ "(اى قوم! به سرزمین مقدسى که خداوند براى شما مقرر داشته وارد شوید و به پشت سر خود باز نگردید (و عقب‏نشینى نکنید) که زیانکار خواهید شد.) (۲۱مائده)

حضرت موسی(علیه السلام) به قوم خود می گوید که خداوند برای آنها مقدر کرده که وارد سرزمین مقدس شوند، تا با آرامش در آنجا زندگی کنند. سپس با توجه به سابقه این قوم در نافرمانی ، خود آن جناب پیش بینى کرده بود که از این دستور تمرد خواهند کرد و رفتن به آن سرزمین را نخواهند پذیرفت، به همین جهت امر خود را تاکید کرد به اینکه مبادا سرپیچى کنید، و دوباره به دوران سابق خود برگردید که اگر چنین کنید زیانکار خواهید شد.

درباره اینکه سرزمین مقدس کجاست ، گفته شده احتمالا مناطقی از شامات و یا تمام آن مناطق بوده است. که مقدس بودن آن به سبب زندگی انبیا(علیهم السلام) و مومنان در آنجاست.

اما بنی اسرائیل فرمان پروردگار خود را اطاعت نکردند و گفتند:"قالُوا یا مُوسى‏ إِنَّ فِیها قَوْماً جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ"( گفتند اى موسى در آن (سرزمین) جمعیتى ستمگرند و ما هرگز وارد آن نمى‏شویم تا آنها خارج شوند، اگر آنها از آن خارج شوند ما وارد خواهیم شد.) (۲۲ مائده)

در واقع بنی اسرائیل با گذاشتن این شرط گفتار حضرت موسی(علیه السلام) و رهبر خود را رد کردند.

در این هنگام دو نفر از مردان با ایمان گفتند:"قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُۆْمِنِینَ"(دو نفر از مردانى که از خدا مى‏ترسیدند و خداوند به آنها نعمت (عقل و ایمان و شهامت) داده بود گفتند شما وارد دروازه شهر آنان شوید هنگامى که وارد شدید پیروز خواهید شد و بر خدا توکل کنید اگر ایمان دارید.)(۲۳ مائده)

با توجه به کلمه" من الذین" استفاده مى‏شود که خداترسان تنها آن دو نفر نبوده‏اند، بلکه جماعتى بوده‏اند که از میان آنان دو نفر بر خاسته و گفته‏اند اى مردم به شهر درآئید، همین که از در داخل شوید غالب خواهید بود،این دو نفر از نعمت ولایت الهی برخوردار بوده و از اولیاء اللَّه بوده‏اند، مفسرین می گویند که این دو مرد یوشع بن نون و کالب بن یوفنا، دو تن از دوازده نقیب بنى اسرائیل بودند.

اما بنی اسرائیل پاسخی بی ادبانه و عصیانگرانه به موسى (علیه السلام) می دهد."قالُوا یا مُوسى‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ"( گفتند اى موسى تا آنها در آنجا هستند ما هرگز وارد آن نخواهیم شد، تو و پروردگارت بروید و (با آنان) جنگ کنید، ما همین جا نشسته‏ایم.)(۲۴ مائده)

بنی اسرائل جسارت درباره پیامبر خود را به حداکثر می رساند و عبارت" هرگز داخل آن نمى‏شویم" را تکرار می کنند تا موسى (علیه السلام) را براى همیشه مایوس سازند، تا در نتیجه موسى دیگر نسبت به دعوتش اصرار نورزد، و دعوت خود را تکرار نکند.

و در این هنگام این پیامبر اولوالعزم دعا می کند:" قالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلاَّ نَفْسِی وَ أَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ"((موسى) گفت پروردگارا! من تنها اختیار خودم و برادرم را دارم، میان من و این جمعیت گنهکار جدایى بیفکن.)(۲۵ مائده)

کارى که بنى اسرائیل کردند یعنى رد صریح فرمان پیامبرشان در حد کفر بود که قرآن لقب "فاسق" به آنها داده است زیرا فسق هر نوع خروج از رسم عبودیت و بندگى خدا را شامل می شود.

و خداوند این قوم عصیانگر را دچار بلای تیه می کند." قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَهٌ عَلَیْهِمْ أَرْبَعِینَ سَنَهً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ"(خداوند (به موسى) فرمود: این سرزمین تا چهل سال بر آنها ممنوع است (و به آن نخواهند رسید) پیوسته در زمین سرگردان خواهند بود و در باره (سرنوشت) این جمعیت گنهکار غمگین مباش.)(۲۶ مائده)

در روایتی از امام باقر(علیه السلام) آمده که فرمودند: بعد از آنکه موسى بنى اسرائیل را تا نزدیکى‏هاى سرزمین مقدس آورد، به ایشان دستور داد که به این سرزمین درآئید:" ادْخُلُوا الْأَرْضَ الْمُقَدَّسَهَ الَّتِی کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ..."، و با اینکه خداى تعالى براى آنان مقدر کرده بود که صاحب آنجا شوند، لیکن در پاسخ موسى گفتند:" إِنَّ فِیها قَوْماً جَبَّارِینَ وَ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها حَتَّى یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنْ یَخْرُجُوا مِنْها فَإِنَّا داخِلُونَ قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِینَ یَخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمَا ادْخُلُوا عَلَیْهِمُ الْبابَ فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّکُمْ غالِبُونَ وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُۆْمِنِینَ قالُوا یا مُوسى‏ إِنَّا لَنْ نَدْخُلَها أَبَداً ما دامُوا فِیها فَاذْهَبْ أَنْتَ وَ رَبُّکَ فَقاتِلا إِنَّا هاهُنا قاعِدُونَ، قالَ رَبِّ إِنِّی لا أَمْلِکُ إِلَّا نَفْسِی وَ أَخِی فَافْرُقْ بَیْنَنا وَ بَیْنَ الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ"، و بعد از آنکه آب پاکى روى دست پیغمبرشان ریختند، خداى تعالى همان سرنوشت را تغییر داده و مقدر کرد که دیگر به آن سرزمین در نیایند، در نتیجه در مسافت چهار فرسخ مدت چهل سال سرگردان شدند،" فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقِینَ" و به موسى وحى شد که به حال مشتى مردم فاسق غمگین مباش.

همچنین امام صادق (علیه السلام) فرموده: در آن مدت همه روزه عصر، منادى‏شان ندا در مى‏داد که کوچ کوچ مرکب‏ها را بار مى‏کردند، و با حدى( آوازى که براى شتران مى‏خوانند تا به سرعت بروند)و با زجر و شلاق مى‏راندند و شبانه راه طى مى‏کردند تا هنگام سحر و خداى عزوجل به زمین فرمان مى‏داد تا آنان را دور بچرخاند، همین که صبح مى‏شد مى‏دیدند درست در همان نقطه دیروز هستند، با خود مى‏گفتند حتما راه را عوضى رفته‏ایم، دوباره نزدیک غروب بار مى‏کردند، و این وضع چهل سال ادامه یافت و در این مدت (به خاطر اینکه نه کشتى داشتند و نه زرعى و نه تجارتى) غذایشان من و سلوى بود، در این مدت تمامى آنان مردند جز دو نفر ۱- یوشع بن نون ۲- کالب بن یوفنا، و فرزندان آن جمعیت که در بیابانى به طول چهار فرسخ سرگردان بودند به محض اینکه مى‏خواستند کوچ کنند لباسهایشان مانند تخته در بدنشان خشک مى‏شد، و همچنین پا افزار و کفششان.

امام سپس اضافه فرمودند که این قوم با خود سنگى داشتند که وقتى پیاده مى‏شدند موسى (علیه السلام) عصاى خود را به آن سنگ مى‏کوبید، و دوازده چشمه از آن روان مى‏شد، تا هر سبطى از یکى از آن دوازده نهر آب بنوشند، و چون مى‏خواستند کوچ کنند آبها دوباره به درون سنگ بر مى‏گشت، و سنگ را بر گرده مرکبى سوار مى‏کردند.

 

و این چنین خداوند قومی را که از فرمان رهبر دینیشان پیروی نمی کنند مجازات می کند.

نوشتن دیدگاه


تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید