رمضان ماه مهمانی خدا
قرآن کتاب آسمانی
ذکر ایام هفته
شنبـه » یا رب العالمین
يـك شنبـه » يا ذالجلال و اکرام
دوشنبـه » یا قاضی الحاجات
سه شنبـه » یا ارحم الراحمین
چهارشنبه » یا حی یا قیوم
پنج شنبـه » لا اله الا الله ملک الحق المبین
جمعـه » صلوات بر محمد و ال محمد

اوقات شرعی

روزشمارغدیر

روزشمار غدیر

نهج البلاغه

خطبه : 41

User Rating
( 0 Votes ) 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه در آن نهى مى كند از مكر و حيله

وفا همزاد راستى است . هيچ سپرى نمى شناسم كه بهتر از وفا آدمى را از گزند در امان دارد. و آنكه بداند، كه پس از مرگ به كجا باز مى گردد، هرگز راه بيوفايى نپويد. ما در زمانى زندگى مى كنيم كه بيشتر مردمش ‍ بيوفايى و غدر را گونه اى كياست مى شمرند و نادانان نيز، چنين مردمى را زيرك و كارگشا مى خوانند. اينان چه سودى مى برند خدايشان نابود كناد، مردم كار افتاده و زيركى هستند كه مى دانند در هر كارى چه حيلت سازند، ولى امر و نهى خداوندى سد راه آنهاست . اينان با آنكه راه و رسم حيله گرى را مى دانند و بر انجام آن توانايند، گرد آن نمى گردند. تنها كسانى كه از هيچ گناهى پروايشان نيست ، همواره منتظر فرصت اند تا در كار مردم حيلتى به كار برند.

 

ادامه مطلب...

كلام : 40

User Rating
( 0 Votes ) 

سخنى از آن حضرت (ع ) وقتى شنيد كه خوارج مى گويند، ((لا حكم الا للّه )) فرمود:

سخن حقّى است كه به آن باطلى خواسته شده . آرى ، حكم جز از آن خدا نيست ، ولى اينان مى گويند كه امارت و حكومت ويژه ، خداوند است و بس ، و حال آنكه ، مردم را امير و فرمانروايى بايد، خواه نيكوكار و خواه بدكار، كه مؤ من در سايه حكومت او به كار خود پردازد و كافر از زندگى خود تمتّع گيرد. تا زمان هر يك به سر آيد و حق بيت المال مسلمانان گرد آورده شود و با دشمن پيكار كنند و راهها امن گردد و حق ضعيف را از قوى بستانند و نيكوكار بياسايد و از شر بدكار آسوده ماند.

در روايت ديگر آمده است ، كه چون سخن ايشان در باب حكميت شنيد فرمود:

حكم خدا را درباره شما انتظار مى كشم . در حكومتى كه نيكان بر سر كار باشند، پرهيزگار به طاعت حق مشغول است و در حكومت امير ظالم ، بدكردار از زندگى تمتع مى جويد. تا زمان هر يك به پايان آيد و مرگش فرا رسد.

ادامه مطلب...

خطبه : 39

User Rating
( 0 Votes ) 

خطبه اى از آن حضرت (ع )

به مردمى گرفتار آمده ام ، كه چون فرمان مى دهم اطاعت نمى كنند و چون فرا مى خوانم پاسخ نمى گويند. - اى بى ريشه ها - چرا در يارى پروردگارتان درنگ مى كنيد آيا دينى نيست كه شما را با يكديگر متحد سازد آيا غيرت و حميّتى نيست كه شما را به خشم آورد در ميان شما ايستاده ، بانگ برداشته ، يارى مى طلبم ، ندايتان مى دهم ، مگر به فرياد رسيد. دريغا، كه هيچ سخنى از من نمى شنويد و هيچ فرمانى را به كار نمى بنديد.

سرانجام ، پايان ناگوار كارها پديدار خواهد شد. نپندارم كه به پايمردى شما از كس انتقامى توان گرفت يا به مقصودى توان رسيد. شما را به يارى برادرانتان فراخواندم ، ناليديد، همانند اشترى كه از درد ناف بنالد و گرانى و سستى ورزيديد، همانند اشترى پشت ريش كه بار بر او نهاده باشند. سپس ، خردك سپاهى مضطرب و ناتوان به نزد من روانه داشته ايد، چنان با بى ميلى قدم برمى دارند كه گويى به ديار مرگشان مى برند)).(20)

من مى گويم :

((متذائب )) در سخن امام (ع ) به معنى مضطرب است . از ((تذائبت الريح )) يعنى وزش باد مضطرب شد و ((ذئب )) (گرگ ) را ذئب گويند به سبب اضطرابى كه در رفتار دارد.

ادامه مطلب...

خطبه : 38

User Rating
( 0 Votes ) 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) كه در آن علت اينكه شبهه را شبهه ناميده ان بيان مى كند

شبهه را از آن روى شبهه گفته اند كه به حق شباهت دارد، هر چند، باطل است .

ولى دوستان خدا، بدان گرفتار نشوند كه چراغ يقين در دست دارند و رهبرشان هدايت و رستگارى است . اما دشمنان خدا را ضلالت و گمراهى بدان فرا مى خواند و راهنمايشان كورى است . نه آن كس كه از مرگ بترسد از مرگ رهايى خواهد يافت و نه آن كس كه دوستدار زيستن جاويد است از عمر ابد بهره مند گردد.

 

و من خطبه له ع و فيها علة تسمية الشبهة شبهة ثم بيان حال الناس فيها

وَ إ نَّما سُمِّيَتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِاءَنَّها تُشْبِهُ الْحَقَّ، فَاءَمَّا اءَوْلِيَاءُ اللَّهِ فَضِياؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ، وَ دَلِيلُهُمْ سَمْتُ الْهُدَى ، وَ اءَمَّا اءَعْدَاءُ اللَّهِ فَدُعاؤُهُمْ فِيهَا الضَّلاَلُ، وَ دَلِيلُهُمُ الْعَمَى ، فَما يَنْجُو مِنَ الْمَوْتِ مَنْ خافَهُ، وَ لا يُعْطَى الْبَقَاءَ مَنْ اءَحَبَّهُ.

كلام : 37

User Rating
( 0 Votes ) 

سخنى از آن حضرت (ع ) كه تواند خطبه اى باشد:

به يارى دين برخاستم ، در روزگارى كه همه در كار سستى مى نمودند. و در آن هنگام كه هركس سر در لاك خود فرو برده بود، اين من بودم كه سر برافراشتم . (و در آن هنگام ، كه زبان همگان بسته بود، اين من بودم كه به سخن آمدم .) و در آن هنگام كه همه در راه مانده بودند، اين من بودم كه به هدايت نور خدا راه خويش پى گرفتم .

ادعايم از همه كمتر بود و حال آنكه ، بر همگان پيشى جسته بودم و زمام كارها به دست گرفته و پيش مى تاختم و بتنهايى ، از همه گرو مى بردم . همانند كوهى كه تندرها نجنبانندش ‍ و توفانها برنكنندش . هيچكس بر من عيبى نتوانست گرفت و در غيبت من سخنى نتوانست گفت . اكنون هر ذليل ستمديده اى در نزد من عزيز و ارجمند است تا حقّش را بگيرم و به او دهم و هر نيرومند سركش در نزد من ناتوان و حقير است كه حق ستمديدگان را از او بستانم . ما به قضاى خداوند راضى هستيم و تسليم فرمان او.

پندارى كه من بر رسول الله (ص ) دروغ مى بندم به خدا سوگند، من نخستين كسى هستم كه پيامبرى او تصديق كرده ام ، چگونه نخستين كسى باشم كه بر او دروغ مى بندد به كار خود درنگريستم ، ديدم پيش از آنكه بيعت كنم مى بايست از فرمان رسول الله (ص ) اطاعت كنم كه مرا به مدارا خوانده بود. آرى ، در آن هنگام عهد و پيمان ديگرى به گردن من بود.

ادامه مطلب...